آسمون همیشه ابری نیست
دریزه کوچولو
درباره وبلاگ


..دریزه دختریست که ناپلئون عاشقش می شود و با هم قرار ازدواج می گذارند اما ناپلئون اورا ترک کرده و به دنبال قدرت می رود.... دریزه در نهایت با مردی ازدواج می کند که بعد ها در مقابل ناپلئون می ایستد... دریزه دختریست که ناپلئون هنگام تسلیم شدن شمشیرش را به او تسلیم می کند! .......................... .......................... سلام به دوستای گلم که هیچوقت فراموشم نمیکنن البته یه سلام هم خدمت بی معرفتا بکنم که کم به ما سر میزنن خب بگذریم خواستم بگم که این وبلاگ رو برا دل خودم ساختم دوس دارم شما ها هم با نظراتون منو همراهی کنین .......................... .......................... اگه بیامو ببینم عزیزایی که لینکن به ما کم لطفی کردن و فراموشمون کردن با کما پوزش حذفشون میکنم البته ناراحت نشینا شما هم دوس جونای من هستین .......................... دوستون دارم(ماهک)

پيوندها
آیزنهاور
نی نی 1371
سمیرا جون
داداش شاهین
مریم جون
داداش آرمین
معصومه جون
شادی جون
داداش هاشم
فاطمه جون
آیدا جون
بیمه پارسیان
دلنوشته داداش مسی
اخبار روز دنیا(پرستو جون)
من تو او
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه
همسریابی
درگاه پرداخت اینترنتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دریزه کوچولو و آدرس moonlight.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 73
بازدید کل : 127805
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 230
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


كدهای جاوا وبلاگ






موضوعات
عکس

نويسندگان
ماهک

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 11 خرداد 1390برچسب:, :: 17:38 :: نويسنده : ماهک

سلام دوستان...............

مدتیه نیستم شما به بزرگواری خودتون ببخشین

زودی میام پیشتون

                     مراقب خودتون باشین

 
سه شنبه 13 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 9:25 :: نويسنده : ماهک

"بیانی زیبا از (خسرو گلسرخی)"

 

یک اگر با یک برابر بود...

 

 "یک با یک برابر نیست." 



یک اگر با یک برابر بود:

معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسی ها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
و آن یکی در گوشه ای دیگر "جوانان" را ورق می زد
برای اینکه بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
تساوی های جبری را نشان می داد
با خطی خوانا بر روی تخته ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین نوشت ٬ یک با یک برابر است .
از میان جمع شاگردان یکی برخاست
همیشه یک نفر باید به پا خیزد ...
به آرامی سخن سر داد :
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره گشت
و معلم مات بر جا ماند
و او پرسید :اگر یک فرد انسان ٬ واحد یک بود
آیا باز یک با یک برابر بود ؟
سکوت مدهشی بود و سئوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد : آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت :
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکه
قلبی پاکی و دستی فاقد زر داشت پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه صورت نقره گون ٬ چون قرص مه می داشت بالا بود
وان سیه چرده که می نامید پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفت خواران از کجا آماده می گردید ؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟
یا که زیر شلاق در می گشت
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟
معلم ناله آسا گفت : بچه ها در جزوه های خویش بنویسید:

"یک با یک برابر نیست."

 
سه شنبه 13 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 9:15 :: نويسنده : ماهک

 

به همه آن چیزها که حس می کنی،

به همه آن چیزها که احساسشان می کنی کمترین اهمیتی نده!

گفته است بدون تو نمی تواند زندگی کند

اما بیاندیش که در دیدار دوباره تو را به جا خواهد آورد؟؟؟

لطفی در حقم کن و خیلی زیاد دوستم نداشته باش...!

از آخرین باری که دوستم داشتند به بعد حتی کمترین محبتی ندیدم!

"برتولت برشت"

 
پنج شنبه 8 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 19:32 :: نويسنده : ماهک

سلام به دوستای گلم....به خوشگلا Hello

bazde.blogspot.com عكس های عروسكی و فانتزی دختر و پسر ناز

الان که آپ میکنم اصلا حال خوبی ندارم یجورایی معدم بهم ریخته

گفتم بیام شاید بهتر شم

خلاصه بگذریم

این روزا دوستای زیادی پیدا کردم توی وب

شادی جون

آبجی معصومه

آبجی مریم

آبجی سمیراHippie

و داداشا....قبلا اینجا عکسشون بود

اما بدلیل گیر دادن آقاییمونحذفشون کردم

البته بگما آبجی گل گلابم فاطمه جون یکی از دوستای قدیمه

که خیلی بهم لطف داره

خب اینم از دوستامون دیدینشون.خوشگلن

خب خودمم که دیدینههههه

خوشگلم

خب دیدین چقد عکس براتون گذاشتم.

فکر میکردین عکساتونو داشته باشم

خب من دیگه برم عزیزای دل خواهر

احساس میکنم حالمم بهتره

خب تا آپ بعدی بای البته اگه زنده موندیم

 

 

 
دو شنبه 5 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 7:19 :: نويسنده : ماهک

 

 


 

هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند

می تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟

   

عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز
کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند!

 

در خودش، من را فرو خورده ست، می خواهد چه قدر
ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟!

   

هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید!
هر چه را او سعی دارد بی صدا پنهان کند...

 

آه!، مردی که دلش از سینه اش بیرون زده ست
حرف هایش را، نگاهش را، چرا پنهان کند؟!!

   

خسته هرگز نیستم، بگذار بعد از سال ها
باز من پیدا شوم، باز او مرا پنهان کند...

 

سلام به شما دوست جونیای خوبم

امیدوارم خوب خوب باشینYahخب بگذریم

چه خبرا...؟

من به تازگی دوباره به فکر جون دادن این

وبلاگ افتادمHappy Dance پاک از یاد برده بودمش

دوستای بی معرفت رو هم شوتیدم

آخه درسته من نبودم

اما نیومدن بپرسن من زنده ام

یا مرده.

ولی بگما داداش مسی و آیدا جون و فاطمه جون

همیشه به فکرم بودن

این سه تا رو میگم

البته جاش خالی نمونه ها زورو هم اومد

خلاصه دوست جونیا اینجوریا

ولی ازین به بعد میخوام همیشه

با حضورم خوشحالتون کنم

شاید اصلا براتون مهم نیس

اما من هستم

خب بسه

من دیگه برم چقد حرف زدم

راستی بگین از شعرم خوشتون اومد یا نه؟

آها یه چیز دیه بگم باشه؟

تروخدا این شکلکروFarting

کدومتون بودین اعتراف کنین

خب من دیگه برم

بای

 

 
پنج شنبه 1 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 20:34 :: نويسنده : ماهک

سلام سلام

امشب اومدم تا آدرس وبلاگ منو عشقم رو براتون بزارم...

اونایی که به اینجا سر میزنن اگه دوس دارن به اون وب ما بیان

www.leylie2.blogfa.com

مراقب خودتون باشین....

 

 
چهار شنبه 31 فروردين 1390برچسب:, :: 19:51 :: نويسنده : ماهک

سلام

ظاهرا من همیشه برا دل خودم مینویسم و کسی نمیاد که بهم سر بزنه

اشکالی نداره خدا هست

27 فروردین تولدم بود اما اصلا نیومدم آپ کنم چون

از این روز اصلا خوشم نمیاد تمام اتفاق های بد زندگیم توی این روز افتاده

دوس ندارم این روز رو جشن بگیرم...

از مسی ممنونم که تنها کسی بود که اومد برام نظر گذاشت تا تولدم رو تبریک بگه

ممنونم مسی عزیز

چون آپ سردی نباشه یه عکس میزارم

 
دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:, :: 20:35 :: نويسنده : ماهک

سلام به همگی...

وای بخدا شرمنده که نبودم بابا شماها هم که حالمو نپرسیدین اگه نمیومدمم خیالی نبودا

دلم برا همگیتون تنگ شده بود

خیلی وقته که آپ نکردم حتی به قولمم وفا نکردم

به هر حال شرمنده دیگه

قول داده بودم اس ام اس عیدانه بزارم اما نشد.حالا ازین به بعد با دست پر میام پیشتون

+ اینجا قراره یه لینک تکونی بشه عزیزایی که توی این مدت نیومدن پیشمون

باید از لینکامون حذف بشن.البته از دستمون ناراحت نشن

ما باید بریم سمت دوستای بامرام

 


عمرمون به چشم به هم زدنی داره میگذره...

انگاری همین دیروز بود که زمستون اومد...اما چقد زود گذشت...

حالا همه در انتظار بهار نشستن...

بهار هم که بیاد مث برق و باد میگذره و یه بهار دیگه میاد...

بذارین حالا که فرصت هست قلبامونو از کینه پاک کنیم..

دورنگی و ریا رو کنار بذاریم و بهاری بشیم...

 

منتظر اس ام اس های بهاری من باشین...

  •-☆-( ماهک )-•-☆

ادامه مطلب یادتون نره برای دل خودم نوشتم



ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 9 اسفند 1389برچسب:, :: 1:54 :: نويسنده : ماهک

سلووووووووووووووم.....

اومدم امروز براتون جلب ترین کیک دنیا رو بزارم

خدایش هر کیکی دیده بودم غیر این کیک

حتما حتما برین ادامه مطلب

 



ادامه مطلب ...
 
یک شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, :: 7:0 :: نويسنده : ماهک

deborah.mihanblog.com

deborah.mihanblog.com

deborah.mihanblog.comولنتاین مبارکdeborah.mihanblog.com

 

 deborah.mihanblog.com

 

ولنتاین مبارک

 
پنج شنبه 21 بهمن 1389برچسب:, :: 17:4 :: نويسنده : ماهک

 

چه کسی می گوید که گرانی اینجاست  ؟

دوره ی ارزانی است 

چه شرافت ارزان

تن عریان ارزان 

ودروغ از همه چیز ارزان تر

آبرو قیمت یک تکه ی نان

وچه تخفیف بزرگی خورده است

قیمت هر انسان....

 
چهار شنبه 20 بهمن 1389برچسب:, :: 21:23 :: نويسنده : ماهک

عکسهایی از زمستان 1389 در شهر زیبای خودمون یعنی لاهیجان

وای چه خوشگله



ادامه مطلب ...
 
چهار شنبه 20 بهمن 1389برچسب:, :: 21:13 :: نويسنده : ماهک

 


هر كجا هستم، باشم به درك!

من كه بايد بروم!

پنجره، فكر، هوا، عشق، زمين، مال خودت!

من نمي دانم نان خشكي چه كم از مجري سيما دارد!

تيپ را بايد زد!

جور ديگر اما…

كار را بايد جست.

كار بايد خود پول. كار بايد كم و راحت باشد!

فك و فاميل كه هيچ…

با همه مردم شهر پي كار بايد رفت!

 

بهترين چيز اتاقي است كه از دسته چك و پول پر است!

پول را زير پل و مركز شهر بايد جست! سيد خندان يه نفر! سوئيچم كو!

 


 

 
4 دی 1389برچسب:, :: 22:28 :: نويسنده : ماهک

 

برای اونی که آرزو میکردم خواننده شعرم باشد:

 


 

من هنوز از عطر نفس های تو سر شار سرور

 چشم من ٬چشمه زاینده اشک

 گونه ام بستر رود.

 
کاشکی همچو حبابی بر آب ٬

  در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود.

 

ادامه مطلب یادت نره....

 



ادامه مطلب ...
 
19 آذر 1389برچسب:, :: 23:55 :: نويسنده : ماهک

فراموش

ای یادگار لحظه های زیبا ، به احترام تمام زیبائی های دنیا فراموشت نمیکنم . . .

 


 

زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم

 

اما گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم.


تو نیز به من آموختی چگونه دوست بدارم

 

اما به من نیاموختی که چگونه تو رو فراموش کنم

 

 

از او که رفته نباید رنجشی به دل گرفت

آنکه دوستش داریم همه گونه حقی بر ما دارد

حتی حق آنکه دیگر دوستمان  نداشته باشد

نمی توان از او رنجشی به دل گرفت

بلکه باید تنها از خود رنجید

که چرا باید آنقدر شایسته ی محبت نباشیم که دوست ما را ترک کند ...

و این خود دردی کشنده است ...

 

 

خیلی ها نفرین میکنن ... تلافی میکنن... اما نه ... نفرین من

... الهی اونی که دوستش داری تنهات نذاره ... تلافی من ....

میرم تا به اون برسی ... سره راهت نباشم ... راستی ... قد من دوست داره ...؟

 

 

حتما برین بخونین ادامه مطلب ...

 

 

 



ادامه مطلب ...
 
9 آذر 1389برچسب:شعر,چت, :: 1:25 :: نويسنده : ماهک

شعرای باحال درباره چت


شدم با چت اسیر و مبتلایش// شبا پیغام می دادم برایش


به من می گفت هیجده ساله هستم// تو اسمت را بگو، من هاله هستم

بگفتم اسم من هم هست فرهاد// زدست عاشقی صد داد و بیداد


بگفت هاله زموهای کمندش// کمان ِابرو و قد بلندش


بگفت چشمان من خیلی فریباست// زصورت هم نگو البته زیباست


ندیده عاشق زارش شدم من// اسیرش گشته بیمارش شدم من


زبس هرشب به او چت می نمودم// به او من کم کم عادت می نمودم


دراو دیدم تمام آرزوهام// كه باشد همسروامیّد فردام


برای دیدنش بی تاب بودم// زفكرش بی خور و بی خواب بودم


به خود گفتم كه وقت آن رسیده// كه بینم چهره ی آن نور دیده


به او گفتم كه قصدم دیدن توست// زمان دیدن وبوییدن توست


زرویارویی ام او طفره می رفت// هراسان بود اواز دیدنم سخت


خلاصه راضی اش كردم به اجبار// گرفتم روز بعدش وقت دیدا
ر


رسید از راه وقت و روز موعود// زدم ازخانه بیرون اندكی زود


چودیدم چهره اش قلبم فروریخت// توگویی اژدهایی برمن آویخت


به جای هاله ی ناز و فریبا// بدیدم زشت رویی بود آنجا


ندیدم من اثر از قد رعنا// كمان ِابرو و چشم فریبا


مسن تر بود او از مادر من// بشد صد خاك عالم بر سر من


زترس و وحشتم از هوش رفتم// از آن ماتم كده مدهوش رفتم


به خود چون آمدم دیدم كه اونیست// دگر آن هاله ی بی چشم ورو نیست


به خود لعنت فرستادم كه دیگر// نیابم با چت از بهر خود همسر


بگفتم سرگذشتم را به « جاوید» // به شعر آورد او هم آنچه بشنید


كه تا گیرند از آن درس عبرت // سرانجامی ندارد قصّه ی چت

ادامه مطلب  شعرش خیلی جالبه یادتون نره



ادامه مطلب ...
 
5 آذر 1389برچسب:, :: 1:17 :: نويسنده : ماهک

با تمام وجود گناه کردم و در تکرار آن اصرار!

اما!

  نه نعمتش را از ما گرفت، نه گناهان ما را فاش کرد!

اگر اطاعتش کنيم چه مي کند؟ 

 

 

مرد از راه چشم و زن از راه گوش به دام عشق می افتد


دوری عشق را شدت می بخشد و نزدیکی قوت


مرد به کرات عشق می ورزد ولی کم


زن به ندرت ولی بسیار


تنها پاداش عشق تجربه عاشقی است

 

ادامه مطلب یادتون نره



ادامه مطلب ...
 
25 آبان 1384برچسب:, :: 23:22 :: نويسنده : ماهک

 

 

 

عید قربان

 

  عید شرافت بنی ادم است و کرامت انسانى اش
 
 
 
 
جشن رها شدن از قید پدارنی است که جان فرزند خویش را نذر قربان
 
 
گاه ها مى کردند

 

 

تا حالا فكركردیدن اگه خدابه حضرت ابراهیم امرمی كرد
 
به جای پسرش زنشو قربانی كنه این مراسم هرسال باچه شكوهی تكرار می شد؟
 
 
 
عید همگی مبارک....(ماهک
 
 
 
18 آبان 1389برچسب:, :: 12:23 :: نويسنده : ماهک

ای خدای بزرگ

کمکم کن تا وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم،   

 کمی با کفش های او راه بروم  

 

 ------------------------------------ 

 

یاد گرفته ام که:

1. با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند


2. با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند


3. از حسود دوری کنم چون حتی اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز هم از من بیزار خواهد بود


4. تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم 

 

 ---------------------------------------

 

عشق های امروزی
 
 

روزگاريست همه عرض بدن می خواهند

 

 

همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند

 

ديو هستند ولی مثل پری می پوشند

 

 گرگ هايی كه لباس پدری می پوشند

 

 آنچه ديدند به مقياس نظر می سنجند

 

عشق ها را همه با دور كمر می سنجند

 

 خوب طبيعيست كه يكروزه به پايان برسد

 

 عشق هايی كه سر پيچ خيابان برسد

 
13 آبان 1389برچسب:, :: 10:9 :: نويسنده : ماهک

 

 
11 آبان 1389برچسب:, :: 14:36 :: نويسنده : ماهک

براش بنویس دوستت دارم...

  آخه میدونی ادمها گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از یاد میبرن

 ولی یه نوشته به این سادگیا پاک شدنی نیست

گرچه پاره کردن یه کاغذ از شکستن یه قلب ساده تره

ولی بنویس...تو ...بنویس!

 
11 آبان 1384برچسب:, :: 12:51 :: نويسنده : ماهک

با سلام خدمت دوستان خوبم

   به وبلاگ آسمون همیشه ابری نیست خوش آمدید

  با رشد و توسعه فن آوری اطلاعات و ارتباطت

  روشها و فن آوری برقراری ارتباط حرکت

رو به رشد گرفت...

 



ادامه مطلب ...
 
11 آبان 1389برچسب:, :: 1:32 :: نويسنده : ماهک

 خدایا تقدیرم را خیربنویس...سرنوشتی مبارک....

که آنچه را می خواهی زود داشته باشم دیر دعا نکنم....

آنچه را تو دیر می خواهی من زود نخواهم.....

و دعا نکنم هرگز آنچه را نمی خواهی داشته باشم!

 

 

 

 
11 آبان 1389برچسب:, :: 1:10 :: نويسنده : ماهک

 

 

دوست داشتن تمثیلی از نفس کشیدن من است

سزاواری من در زندگی

 شایستگی ام دربودن...!

اگر سزابود چنان در آغوش کشم

که یکی گردیم در آن پیکر

نه من دلتنگ می شدم نه او

می گریخت!... 

 
10 آبان 1389برچسب:, :: 21:11 :: نويسنده : ماهک

 

 
10 آبان 1389برچسب:, :: 19:55 :: نويسنده : ماهک

خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره

 

به کسی توجه نمی کنه....از کسی خجالت نمیکشه

 

می باره...می باره...

 

آنقدر می باره تا آبی شه...ای کاش می شد...مثل آسمون بودی

 

کاش وقتی دلت گرفت آنقدر بباری تا بلاخره آفتابی بشی...

 

همه چیز فراموشت بشه...

 
9 آبان 1389برچسب:, :: 23:19 :: نويسنده : ماهک

زمزمه های عاشقانه دریزه کوچولو

 

 

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست بلکه ناتمام موندن

 

قشنگ ترین داستان زندگیست

 

که مجبوری آخرش را با جدایی به سرانجام برسونی....

 

نداشتن یک همراه واقعیست که در سخت ترین شرایط همدمت باشه....

 

به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگیست

 

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست بلکه یخ بستن وجود آدم ها

                   و بستن چشم هاست........          

 

 خیال...

 خیال....

 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد